افق بدر

و همه منتظر تا بدری طلوع کند ...
سه شنبه, ۳ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۳۶ ق.ظ

هزار مرتبه مردیم و زنده تر شده ایم

از بند حرامیان که رها شد فقط علی(ع) را داشت. سالکی بود که در کرب و بلا احرام بسته بود و قربانی داده بود و .... چشم که باز کرده بود خود را وسط کوچه های شهر دید و سنگ دید و خاکستر دید و خنده و تازیانه و ...

حالا چهل غروب از روز واقعه گذشته بود که پا در زمین کرب و بلا گذاشت. نه این چهل روز که همه چهل روزهای بعد از برادر را با اشک افطار کرده بود. چه رازی دارد با دل زینب این چله نشینی و این اربعین...اصلا شبیه یک شوخی میماند که برادرت را پسرانت را و جوانانت را بگیرند و سر ببرند و با اسب بتازند و به اسارت ببرند و امانتت را بکشند و تازیانه بزنند و تو ... ایستاده بمانی و چیزی جز زیبایی نبینی


به قبر برادر که رسید دوید و افتاد و بویید و بوسید و گریست و ... گریست و ... گریست. عقده دل باز کرد و برایش گفت که پشت خیمه سر شیرخواره را بردند و چادری که شده پاره پاره را بردند* و تاب از دل بی تاب دخترت بردند در آن مجلس شراب هوش از سرم بردند وقتی که روی دست سر بریده را بردند ... آه ... همان شب بود که جان از رقیه ات بردند...و بعد ... خجالت کشید و تاب نیاورد و ... اشک ریخت و برای برادر گفت که هزار مرتبه مردیم و زنده تر شده ایم *. گفت که مثل مادر خطبه خواند و رسالت انجام داد و از ولایت دفاع کرد و ...

مگر در این چله پر رمز و راز چه گذشت بر مخزن الاسرار خون خدا؟؟؟ نگاهش به پرچم قرمز بالای قبر و در دلش یک دلخوشی غریب. حالا سجاد(ع) را بیشتر دوست میداشت چون که یادگار برادرش بود و ادامه دهنده رسالتش. دلخوش به جمع یاران در اربعین کربلا و جرقه های قیام و وعده خدا و سیعلم الذین ظلموا و... همانا این عهدی است که خدا با بندگانش بسته است: انّ مع العسر یسرا و زینب یسر را در سجاد (ع) دید همان وقت که خدا در بستر بیماریش انداخت تا بماند و کامل کند کربلا را.همان وقت که کفر با تمام قوایش جمع شد تا نور خدا را خاموش کند و ... 

خواهر بارش را بست به سوی مدینه که رسالتش را تمام کند و امام ناقه نشین رسالتش را شروع...








????? ??? ???? افق بدر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

افق بدر

و همه منتظر تا بدری طلوع کند ...

هزار مرتبه مردیم و زنده تر شده ایم

سه شنبه, ۳ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۳۶ ق.ظ

از بند حرامیان که رها شد فقط علی(ع) را داشت. سالکی بود که در کرب و بلا احرام بسته بود و قربانی داده بود و .... چشم که باز کرده بود خود را وسط کوچه های شهر دید و سنگ دید و خاکستر دید و خنده و تازیانه و ...

حالا چهل غروب از روز واقعه گذشته بود که پا در زمین کرب و بلا گذاشت. نه این چهل روز که همه چهل روزهای بعد از برادر را با اشک افطار کرده بود. چه رازی دارد با دل زینب این چله نشینی و این اربعین...اصلا شبیه یک شوخی میماند که برادرت را پسرانت را و جوانانت را بگیرند و سر ببرند و با اسب بتازند و به اسارت ببرند و امانتت را بکشند و تازیانه بزنند و تو ... ایستاده بمانی و چیزی جز زیبایی نبینی


به قبر برادر که رسید دوید و افتاد و بویید و بوسید و گریست و ... گریست و ... گریست. عقده دل باز کرد و برایش گفت که پشت خیمه سر شیرخواره را بردند و چادری که شده پاره پاره را بردند* و تاب از دل بی تاب دخترت بردند در آن مجلس شراب هوش از سرم بردند وقتی که روی دست سر بریده را بردند ... آه ... همان شب بود که جان از رقیه ات بردند...و بعد ... خجالت کشید و تاب نیاورد و ... اشک ریخت و برای برادر گفت که هزار مرتبه مردیم و زنده تر شده ایم *. گفت که مثل مادر خطبه خواند و رسالت انجام داد و از ولایت دفاع کرد و ...

مگر در این چله پر رمز و راز چه گذشت بر مخزن الاسرار خون خدا؟؟؟ نگاهش به پرچم قرمز بالای قبر و در دلش یک دلخوشی غریب. حالا سجاد(ع) را بیشتر دوست میداشت چون که یادگار برادرش بود و ادامه دهنده رسالتش. دلخوش به جمع یاران در اربعین کربلا و جرقه های قیام و وعده خدا و سیعلم الذین ظلموا و... همانا این عهدی است که خدا با بندگانش بسته است: انّ مع العسر یسرا و زینب یسر را در سجاد (ع) دید همان وقت که خدا در بستر بیماریش انداخت تا بماند و کامل کند کربلا را.همان وقت که کفر با تمام قوایش جمع شد تا نور خدا را خاموش کند و ... 

خواهر بارش را بست به سوی مدینه که رسالتش را تمام کند و امام ناقه نشین رسالتش را شروع...






??????? ۲ ??????? ۰ ۹۲/۱۰/۰۳
افق بدر

????? (۳)

روحت که بلند باشد و زمینی نباشد هرچه فنا فی الله ببینی معلوم است که زیباست. وقتی معنای واقعی الی الله رو بدونی  این کنده شدن از عزیزانت برات سخت نیست نه که سخت نباشه هر چی باشه عزیزانت بودن پاره های تنت بودن ولی وقتی دختر اسد الله باشی دختر فاطمه (س) باشی خب معلوم است که وصال برادرت پسرانت و تمام بنی هاشم به خدا را زیبا میبینی. چون یاد گرفتی در راه خدا باید بدهی هرچه به آن وابسته ای

 

بی بی جان زینب! الحق که رسالتت را کامل انجام دادی که اگر هر زنی جای تو بود چه بسا در همان کربلا دق میکرد .نمیدانم ...هنوز درک آن را ندارم که واقعا چه روح بلندی داشتی که در مقابل یزید سر راست کردی و اسلام را و عاشورا را و قیام را زنده نگه داشتی.

 

اوج پیام عاشورا در اربعین است برای همین است که میگن اربعین میعادگاه شیعیان است...

چرا هیچکی نمیاد ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

ای معبودم و پروردگارم و آقایم و مولایم برای چه چیزی به تو شکایت کنم و در مورد کدام یک از آنها شیون و گریه نمایم برای درد عذاب و سختیش یا طولانی بودن بلا و درازیش

پس اگر هم قطار کنی مرا در عقوبت ها با دشمنانت و جمع کنی میان من و میان اهل بلایت

و فاصله بیافکنی میان من و دوستانت و اولیائت گویی که معبودا و سیدا ومولایم شکیبا شوم بر عذابت ولی چگونه صبر کنم  بر جدایی از تو پروردگارم

????? ???

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی