افق بدر

و همه منتظر تا بدری طلوع کند ...

از بند حرامیان که رها شد فقط علی(ع) را داشت. سالکی بود که در کرب و بلا احرام بسته بود و قربانی داده بود و .... چشم که باز کرده بود خود را وسط کوچه های شهر دید و سنگ دید و خاکستر دید و خنده و تازیانه و ...

حالا چهل غروب از روز واقعه گذشته بود که پا در زمین کرب و بلا گذاشت. نه این چهل روز که همه چهل روزهای بعد از برادر را با اشک افطار کرده بود. چه رازی دارد با دل زینب این چله نشینی و این اربعین...اصلا شبیه یک شوخی میماند که برادرت را پسرانت را و جوانانت را بگیرند و سر ببرند و با اسب بتازند و به اسارت ببرند و امانتت را بکشند و تازیانه بزنند و تو ... ایستاده بمانی و چیزی جز زیبایی نبینی

۳ ??? ??????? ۲ ??????? ۰ ۰۳ دی ۹۲ ? ۰۰:۳۶
افق بدر
15،16 دقیقه پایانی کلاس تکراری سه شنبه ها و موضوعی انتزاعی و بی ربط به امروز و فردا و دیروز من.
یکی یکی خسته نباشید ها به صورت سیستولیک و دیاستولیک می آیند و میروند و تو هرچقدر در دلت التماس موفق باشید استاد را میکنی،فایده ای ندارد. و استاد نذر کرده که تا سر تیتر قانون فرانک استارلینگ درس نداده ما را به خدا نسپارد!!!
از در دانشگاه تا سر خیابان همیشگی،سنگفرش های پیاده رو را گز میکنم. هیچ برگ خشکی از زیر پاهایم در نمیرود.خش...خش ...خش و صدای تکراری هرروز مثل قطع شدن ناگهانی وویسی که گوش میدهی جایی قطع میشود.برگی زیر پایم نشکسته.از همان هایی که خشک نشده از شاخه انداخته شده.حرصم میگیرد.دوباره برمیگردم و بیشتر فشار میدهم. مقاومت میکند...بیخیالش میشوم.
اه دوباره پایم پیچ میخورد روی همان سنگفرش شکسته همیشگی. چرا شهرداری فکری به حال این تک سنگفرش پیاده روی دانشگاهم تا سر خیابان نمیکند؟؟؟؟
۵۵ ??? ??????? ۳ ??????? ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ? ۲۲:۰۲
افق بدر

چون غروب فرارسد خارهای دشت پاهای کودکان کاروان را فرامیخوانند و خیمه ها آتش را ... غروب که از راه رسد سنگینی گوشواره بر گوش و معجر بر سر حس میشود ... غروب که فرارسد دیگر صدای برخورد شمشیرها و سرها تمام میشود و صدای هل من مبارز نیز...
شب فرامیرسد و  کودکان میمانند و یک عمه ... شب که بیاید دیگر نه زهیر مانده و نه قاسم نه علی اکبر مانده و نه علی اصغر ... نه عباس مانده و نه حسین(ع) ...شب فقط عمه مانده و چند دخترک بی معجر، بی پناه، بی بابا، بی عمو... دیگر پس از حسین آزادگی هم سربریده شده ... آه که دارد صدای شیهه اسبان در گودال میپیچد و صدای استخوانهایی که میشکند و میشکند و ... شب میرسد  زینب امشب نماز شبش را شکسته میخواند و هیچکس نمیداند که در قنوت از خدایش چه طلب میکند، شاید آبی برای آتش هجده داغ و شاید دعایی برای کسانی که یحبونهم و یحبونه ...

فردا قافله به راه می افتد و سربلندان عالم پیشاپیش زینب میروند و سایه اند برای داغی آفتاب ...ای خون خدا بعد از تو نان خوردن بر ما حرام که تو را به مشتی گندم سر بریدند.
قافله از نینوا بار میبندد و خورشید در سرخی شفق فرو میرود و جهانی در ظلمت، و همه منتظر تا بدری طلوع کند و جهانی را روشن.
دیگر قافله رفته و در دشت چیزی نمانده جز بدن هایی بی سر و خیمه هایی سوخته و فراتی آرام و صدایی در باد که هل من ناصر ینصرنی...
  

فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ،

(درعوض) صبح وشام برتومویِه میکنم، و به جاى اشک براى توخون گریه میکنم،

حَسْرَةً عَلَیْک َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ،

از روى حسرت و تأسّف و افسوس برمصیبت هائى که برتو واردشد،

حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ  الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ.

تا جائى که ازفرط اندوهِ مصیبت، وغم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم.

(زیارت ناحیه مقدسه)

۶ ??? ??????? ۴ ??????? ۰ ۲۳ آبان ۹۲ ? ۱۹:۵۸
افق بدر

                             اللهم كن لوليك الحجة ابن الحسن

                                صلواتك عليه و علی آبائه 

                             في هذه الساعة وفي كل ساعة

                                        وليا و حافظا

                                       و قائدا و ناصرا

                                        و دليلا وعينا

                               حتى تسكنه ارضك طوعا

                                   وتمتعه فيها طویلا

                  اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

۲ ??? ??????? ۲ ??????? ۰ ۲۰ شهریور ۹۲ ? ۱۶:۵۶
افق بدر